خلاصه داستان: خلاصه فیلم: پروانه دختری جوان که در مغازهای کار میکند و درگیر ماجرای عاشقانهی عجیبی با فرهاد میشود که این عشق زندگی او و فرهاد را تحتتاثیر قرار میدهد. همینجوریش زمان توی زندان دیر میگذره ولی عاشق که باشی اصلا نمیگذره . . .
خلاصه داستان: جلیل و جلال دو برادرند که یکی در تاکسی اینترنتی و دیگری در استخری به نام بخارست کار میکند. جلیل قصد دارد با پیج اینستاگرامی اش کسب درآمد کند، از این رو دست به گرفتن ویدئوهای دوربین مخفی خطرناک میزند. یکی از این دوربین مخفیها که در استخر گرفته شده، او را در مخمصه بزرگی گرفتار میکند که منجر میشود وارد دردسرهایی شوند.