خلاصه داستان: همه ماجرا از صبح یک روز بهاری در شکرآباد شروع شد، جایی که جمشید قاسم پور از زندان آزاد شد و رضا خرسند هم بالاخره کار پیدا کرد. ولی یک اتفاق همه چیز را بهم ریخت
خلاصه داستان: داستان سریال نیسان آبی - قسمت 2
رضا امانتدار خوبی نبود و از نیسان آبی بخوبی مواظبت نکرد! حالا رضا خرسند مانده و این غم بزرگ که چطور ماجرا را به جمشید بگوید که او پٓس نیفتد. البته قضیه پیچیده تر ازین حرفهاست...
خلاصه داستان: داستان سریال نیسان آبی - قسمت 3
ماجرای دزدی از گاوداری وقتی پیچیده تر می شود که جهان، نگهبان گاوداری باشد! چرا؟! چون دزدِ گاوداری یک دزد معمولی نیست.
خلاصه داستان: داستان سریال نیسان آبی - قسمت 4
آریا بدون گواهینامه سوار نیسان شد و حالا که تصادف شدیدی کرده چاره ای غیر از فرار ندارد. این طرف هم جمشید، بی خبر از همه جا به خانه سینما می رود تا جمشید هاشم پور را ببیند، ولی اتفاقات او را به مکان دیگری می کشاند.
خلاصه داستان: داستان سریال نیسان آبی - قسمت 5
آریا تصادف کرده! دختر میرطاهر به کما رفته! جمشید بیچاره هم وسط این هیر و ویر بدبختی به بدبختی اش اضافه می شود! ولی بالاخره بدِ روزگار دست از سر جمشید برمی دارد و اتفاقات به گونه دیگری رقم می خورند.